صدرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شعرحماسی این روزها....

10 تیر 1396 توسط صدرا

 

ی هلالی که تماشای رخت دلخواه است

هله ای ماه! خدای من و تو الله است

روز عید است و قنوت است و دعای من و تو

اهل جود و جبروت است خدای من و تو

کبریا و عظمت چیست؟ ردایش آری

عفو و رحمت نمی از بحر عطایش آری

و له الشکر که یک ماه مرا مهمان کرد

و له الحمد گناهان مرا پنهان کرد

بسته شد پنجره عرشی راز رمضان

الوداع ای سحر راز و نیاز رمضان

الوداع ای شب الغوث شب خَلِّصنا

شب قدری که نشد قدر بدانیم تو را

بزم قرآن به سر و بندگی درگاهش

لیلة القدر و نوای «بک یا اللهش»

دم گرفتیم شب گریه به آواز جلی

«بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی»

دم گرفتیم به ذکری ابدی و ازلی

«بحسین بن علیٍ بحسین بن علی»

سخت دلتنگ توایم ای مه کامل! رمضان!

ای که از همدمی ات نرم شد این دل، رمضان

الوداع ای که لبم را به عطش خوش کردی

در دلم شوق گنه بود تو خامُش کردی

تشنگی را تو چشاندی به من از روی کرم

تا ز یادم نرود تشنگی اهل حرم

یا رب ار هست مرا جرم نبخشیده هنوز

عیدی ام را بده و در گذر از آن امروز

کاش فیض سحر و روزه بماند با ما

نور این طاعت سی روزه بماند با ما

دل ببندیم به شیرینی امساک ای کاش

روزی ما نشود لقمه ناپاک ای کاش

ای خوشا روزه هر روزه چشم و دل و کام

ای خوشا شیوه پرهیز ز شبهه، ز حرام

نگذاریم که آید به سر سفره ما

لقمه دوزخی «رشوه» و زقوم «ربا»

پی هر لقمه مبادا که دهان بگشاییم

ما که پرورده نان و نمک مولاییم

کار و همت همه‌ی رنگ و بوی این خاک است

عرق کارگران آبروی این خاک است

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

پینه دست کم از پینه پیشانی نیست

کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد

عرق شرم مبادا که به رویش باشد

آه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشد

پدری کز زن و فرزند خجالت بکشد

ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم

پی اقدام تو هستند هنوز این مردم

چند روزی تو مقامی به امانت داری

منصبت را نکند طعمه خود پنداری

راه می جویی اگر، شیوه مولاست دلیل

قصه آهن تفتیده و دستان عقیل

حرف تبعیض در آیین علی هرگز نیست

آهن سرخ گواه است خط قرمز نیست

پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست

پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست

ما نه آنیم که آموخته غرب شویم

پی هر وسوسه ای سوخته غرب شویم

سیلی از کوخ نشین، کاخ نشین خواهد خورد

و زمین‌خوار سرانجام زمین خواهد خورد

«بیست سی» چیست که تعلیم جهان، از دل ماست

هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست

اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری ست

قرص خواب است ولی چاره ما بیداری ست

تا ابد تربیت از مهر ولی می‌گیریم

مشق از غیرت ابروی علی می‌گیریم

ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم

با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویم

تا ابد سستی تسلیم مبادا با ما

وحشت از حربه تحریم مبادا با ما

باز تحریم جدیدی به سِنا رفت که رفت

جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت

ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا

تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا

عهد با دزد سر گردنه بستیم ای دوست

بارها عهد شکست و نشکستیم ای دوست

هر چه می‌شد بَرَد از کیسه ما بُرد که بُرد

«بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُرد

گفته بودند که دشمن به تجارت آمد

پیر ما گفت که البتّه به غارت آمد

خواب دیدند صَلاح از طرف بیگانه است

به خود آییم نجات همه در این خانه است

کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار

سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!

راه ما راه حسین است و به خون روشن شد

تکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شد

نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو

نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او

دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!

گر ز اخمش سپر انداخته ای باخته ای!

غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز

مژده «لا تهنوا» میرسد از جا برخیز

تا بدانند که هان لشکر احمد ماییم

رزمجویان و دلیران محمد ماییم

ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیام

مرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلام

ناز شست تو دلاور حسن تهرانی

زنده ای تا به ابد، فاتح این میدانی

هست مدیون تو امنیتمان تا به ابد

هست ممنون تو ایران و جهان تا به ابد

اینکه چون صاعقه آمد به سرت تکفیری

ذوالفقار است که از غرش آن می‌میری

وقت آن است سر جای خودت بنشینی

با دُم شیر مکن بازی، بد میبینی!

نوش جان همه‌تان سیلی شش موشک ما

که صدایش برسد تا به ریاض و حیفا

(شترقش برسد تا به ریاض و حیفا!)

این قدَر بمب نچسبان به کمر ای نامرد!

صبر کن موشک ما منفجرت خواهد کرد

ای ابوجهل که در کشتن خود استادی

خر دجالی و افسار به صهیون دادی

ای سیه روی که از نفت سعود آمده ای

بچه ابلیس که از ناف یهود آمده ای

دشمن از ابلهی‌اش در طمع خام افتاد

تشت رسوایی‌اش اما ز سر بام افتاد

جاهلیت چه سعودی و چه غربی یکجا

گرم رقصند، عجب منظره ای باب هَجا

رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست

سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست

آری آرامش ما مرد خطر می‌طلبد

صبح پیروزی ما خون جگر می‌طلبد

«می وزد از همه جا بوی گل یاس شهید

از کجا آمده اند این همه عباس شهید

ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد

علم از دست علمدار نخواهد افتاد»

در دفاع از حرم، آیینه آن سقاییم

همچو عباس، علمدار ولایت ماییم

این زره پشت ندارد منگر برگردیم

تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیم

قدس ای قبله آغاز که پایان با توست

مُهر باطل شدن فتنه شیطان با توست

تو کلید همه گمشدگی‌ها هستی

قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستی

منشینید به غم شام بلا می‌گذرد

راه ما از سفر کرببلا می‌گذرد.میثم مطیعی

 نظر دهید »

طاهره بداقی

10 تیر 1396 توسط صدرا

دوست عزیزم سلام .صبح قشنگت بخیر.تازنده ای ونفس میکشی شاکر باش وسپاسگذاروخدای مهربونو به خاطر همه اون چیزایی که دوست داشتی وبهت داد شکر کن وهمینطور به خاطر اون چیزایی که دوست داشتی وبهت نداد شاید الان نفهمی ولی مطمئن باش چند وقت دیگه بهش میرسی که چه حکمتهای قشنگی در ندادنهاشه که تو ازش غافلی .پس دوست خوبم اخمهاتو باز کن وبه زندگی لبخند بزن وبازم ازش ممنون باش .

 نظر دهید »

پاداش بندگی

04 تیر 1396 توسط صدرا

وماامروز منتظریم .منتظر روزی بزرگ پس از یک ماه بندگی خالصانه .والبته خالصانه که میگویم آرزوی قلبی من است واز دید خدای قادر متعال نمیدانم چگونه است ؟وامید آن دارم که باکرم وبخشش بی حد وحصرش پذیرا باشد این اندک توسلاتمان را ودرروز پاداش که همان عید سعید فطر است مهر پذیرش بنهد بر کارنامه یک ماهه مان وسربلند وشادکاممان کند با چشم پوشی بر خطاهایمان درین ماه عزیزومبارک.وعید سعیدفطر تبلوری عظیم در واپسین روز ماه بندگی وروزه داری است .ماه سحرهای همیشه بیدارش وافطارهای همیشه بغضناکش.بغضی که باشنیدن صدای ربنا میترکد ودرهای بلورین بندگی را برپهنای تبدار رخسار روزه دار مان میغلطاندوفروکش میکند با تناول دانه ای رطب بهشتی که شیرینیش به یاد بهشت میاندازدت ودر دل التماس میکنی آنرااز حضرت حق.وای معبود من قسمت میدهم به فرق شکافته مولای متقیان امیرمومنان حیدر کرار که نصیبمان کنی بهشت خضرایت را وحرام کنی دوزخت رابر شیعیان علی.تالیف:طاهره بداقی

 نظر دهید »

وداع بارمضان

03 تیر 1396 توسط صدرا

خدای مهربان من سلام.خدای مهربان من سپاس .سپاس که این رمضان گذشت ومن باز بودم .من باز بودم ومیهمان مائده مملواز رحمتت بودم.سپاس که باز مرالایق نفس کشیدن در این ماه سرشار از عشقت دیدی .سپاس که  باز مرالایق حضور در لحظات ملکوتی افطار وسحرت دیدی .لایق باز شدن دهانم به ناله های یارب یارب .لایق گریستن در شبهای مبارک قدر .لایق توبه کردنهای دوباره وچند باره. لایق اینکه ریزه خور خوان سراسر مهرت باشم.خدای مهربان من سپاس به خاطر اینکه هنوز هستم ونای عبادت دارم در این واپسین روزهای ماه پر مهرت.خدای مهربان من عاجزانه میخواهم از درگاه پاک وملکوتیت که عبادات ناچیزم رابپذیری در این روزهای عزیز ومرا بیامرزی بااین کوله بار سنگین از خطاهایم ومرا باز لایق بهترینهایت سازی وتا نبخشیدی ونیامرزیدیم ،لیاقت حضور درین ماه عزیز را از من دریغ نفرمایی .آمین یارب العالمین.تالیف:طاهره بداقی

 4 نظر

ماهمیشه از شماعقب تریم

31 خرداد 1396 توسط صدرا


 
بسم الله الرحمن الرحیم

 
 


صدایش کمی از حد عادی بلندتر می شود و همین مسئله باعث جلب توجه بقیه مهمان ها می شود . از همه چیز گله مند است و تمام شکایت هایش هم یک چیز را نشانه می رود : حکومت اسلامی . سعی می کنم به شکوه هایش پاسخ های منطقی و کوتاه بدهم اما او بی آنکه تمایلی به شنیدن پاسخ داشته باشد جمله ای دیگر را آغاز می کند . بحثمان بی حاصل به نظر می آید و با وارد شدن چند نفر دیگر کم کم سمت و سویی دیگر پیدا می کند و من هم آرام آرام خودم را کنار می کشم تا از روی دام جدل شیطان پریده باشم . انتقاداتش بیشتر متوجه رهبر بود و من سعی می کردم مجابش کنم که رهبر نظام با آن همه مشغله قرار نیست به کوچکترین و پیش پا افتاده ترین مشکلات کشور بیندیشد و عده ای دیگر هستند که در این میان دخیل اند و وظیفه شان را به درستی انجام نمی دهند .

 
بعضی از حرف هایش سخت ذهنم را مشغول می کند و وقتی کلاهم را قاضی می کنم به این نتیجه می رسم که گاهی – و شاید خیلی اوقات – کم کاری یک فرد و یا گروه چه ضربه ی سنگینی بر پیکره ی نظام وارد می کند و به نوعی شبیه این است که در مبارزه ای تن به تن , یکی از اعضای بدن به حال خود رها شده باشد و یا در عمل و عکس العمل هایش از مغز فرمان نگیرد آن وقت است که راه به راحتی بر رقیب باز می شود و اگر کمی باهوش باشد زود متوجه خواهد شد که ضربه های اصلی را بر کدام قسمت باید وارد سازد تا بهترین نتیجه را به دست آورد.


بعد از گذشت چند روز از آن ماجرا وقتی بیانات حضرت آقا در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را می شنوم بیش از پیش شرمگین می شوم وقتی می بینم رهبر انقلاب با آن همه دغدغه و چالش که برای چنین جایگاهی می توان متصور شد برخلاف تصور من چطور از نکات ریز فرهنگی و تربیتی غافل نیست و حتی برای بسیاری از مسائلی که من و امثال من چه بسا آنها را پیش پا افتاده قلمداد کنیم برنامه دارد و حرص خورده است و مسلما این موضوع فقط شامل ماجرای فرهنگ نمی شود بلکه در تمام سیاست های نظام جاری است و هوشیاری و تیزبینی ایشان در تمام زمینه ها مصداق دارد .

 
صحبت های ایشان در آن جلسه به واقع می تواند تابلویی هدایتگر در مسیر خدمت به انقلاب باشد چه برای مسئولان و متولیان فرهنگ و چه در سطوح پایین تر برای آنهایی که دغدغه ی فرهنگ دارند و قلبشان از نابه سامانی ها و زنگ خطرهای این حوزه به درد می آید .

 
در میان جملات آقا بخش هایی را پررنگ تر به ذهن می سپارم ؛ از نگرانی برای زبان فارسی تا مسئله ی جمعیت . بعضی حرف ها شاید ریزبینانه تر باشند مانند دلایل شکست پروژه ی مقابله با عروسک باربی که در واقع می تواند چراغ راهی برای فعالیت های بعد از این باشد یا صحبت از ترویج سبک زندگی غربی به واسطه ی کتاب های آموزش زبان انگلیسی که نیازمند توجه و پیگیری جدی مسئولین این حوزه است . آقا در میان حرف هایشان , نوه هایشان را مثال می زنند که مثل خیلی از بچه های دیگر طرفدار تیم ها و یا بازیکنان مطرح خارجی هستند و هرکدام در پی لباس تیم مورد علاقه و این مسئله برای من خیلی جالب بود چرا که می بینم برخلاف خیلی از اظهارنظرها و گمانه زنی های به دور از آگاهی , فضای خانواده ی ایشان فضایی بسته و خشک نیست و اصولا ایشان چنین فضایی را نمی پسندند بلکه به آزادی های معقول و نسبی خانواده و فرزندان معتقدند و همین نگاه را در رابطه با مواجهه با پدیده های نوظهور فرهنگی, ارتباطی و تکنولوژیکی و یا استفاده از لغات و زبان بیگانه به مسئولین توصیه می کنند و به شدت ایشان را از برخوردهای تند برحذر می دارند و به عکس به برخوردهای حکیمانه دعوت می کنند.

 
در پایان ترجیح می دهم مطلب را با بخشی از فرمایشات حضرت آقا به پایان برسانم آنجا که ایشان تقریبا در اوایل بحث بر ضرورت نظارت و رصد دولت بر فعالیت های فرهنگی صحه می گذارند و در قالب مثالی زیبا این موضوع را بیان می کنند.

 
. ” ما اگر چنانچه به يك باغبان و بوستانبان ماهر و زبده ميگوييم كه علف‌هرزه‌هاى اين باغ را جمع كن، معناى آن اين نيست كه از رشد گلهاى اين باغ ميخواهيم جلوگيرى كنيم يا به آنها دستور بدهيم؛ نه، شما اجازه بدهيد گلهاى معطّر و خوشبو طبق طبيعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده كنند، از نور خورشيد استفاده كنند، رشد كنند؛ امّا در كنار آنها علف‌هرزه‌ها را هم اجازه ندهيد كه رشد كنند؛ اگر اين بود، مانع رشد آنها ميشود. اينكه ما گاهى با بعضى از پديده‌هاى فرهنگى بجد مخالفت ميكنيم و انتظار ميبريم از مسئولان كشور - چه مسئولان فرهنگى، چه غير فرهنگى - و از اين شورا كه جلوى آن را بگيرند، به‌خاطر اين است؛ يعنى معارضه‌ى با مزاحمات فرهنگى هيچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى؛ اين نكته‌ى بسيار مهمّى است.”


 

 
 

 


برچسب ها: امام خامنه ای، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دغدغه های فرهنگی، زبان فارسی،
نگارش در تاریخ چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ توسط معصومه مُرادیان | 5

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

صدرا

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناسبت ها
  • دل نوشته

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • سرمه قلم
  • بتول سادات بنیادی

رتبه

    پیوند ها

    • حوزه علمیه شاهرود (مدرسه ما )
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس